چنگ
چنگ گونهاي ساز زهي باستاني است. در كنار ساز رود (عود) از مشهورترين سازهاي ايران باستان به شمار ميآمده است. در ادبيات پارسي بسيار از اين ساز ياد شده است و سيارهٔ زهره را چنگزن دانستهاند. در مُهري گِلين كه در بين سالهاي ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶ ميلادي توسط دو باستان شناس از دانشگاه شيكاگو به نام هاي پيناس دلوگاس(pinhas delougaz) و هلن كانتور( Helene Kantor ) در تپه_چغاميش خوزستان يافته شد و مربوط به هزارهٔ چهارم قبل از ميلاد و دوران ايلاميان ميباشد يك نوازندهٔ چنگ منحني را نشان ميدهد. اين چنگ ۶ رشته دارد.
در دوره ي ساساني هنر موسيقي نيز در اثر تشويق شاهان رونقي به سزا يافت. در دوره ي اردشير موسيقي دانان طبقه ي جداگانه اي را تشكيل داده و به مقام ويژه اي نايل شده بودند. در دوره ي خسرو پرويز موسيقي پيش رفت بسيار كرد. از نوشته هاي شاهنامه فردوسي و خسرو شيرين نظامي برمي آيد كه «باربد» بزرگ ترين موسيقي دان اين زمان بوده است. (وي را مبتكر ۳٦۰ لحن موسيقي مي دانند) از ديگر موسيقي دانان اين دوره مي توان نكيسا، بامشاد ، رامتين و آزادوار چنگي را نام برد. در دوره ي ساساني ۷۲ نغمه از نغمه هاي موسيقي رواج داشته است. از آن جمله : پاليزبان ، سبزه، باغ سياوشان، راه گل ، شادباد، تخت درويش، گنج سوخته، دل انگيزان، تخت طاقديس ، چكاوك، خسرواني، نوروز، جامه دران، نهفت ، گلزار، در غم، گل نوش و زيرافكن كه هنوز برخي از اين اصطلاح ها در موسيقي امروز ما رايج است. اين نغمه ها از سده ي چهارم به بعد بيش تر مي شود. در زمان ساسانيان براي اوستا، كتاب مقدس زردشتيان تفسيري به نام «زند» نوشتند و آن را هنگام مناجات با لحن موسيقي خواندند. شايد بتوان گفت نخستين ارتباط شعر و موسيقي ما از همين جا سرچشمه گرفته باشد. چنان چه حافظ آن را مطلع يكي از غزل هاي معروف خود قرار داده است: بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوي / مي خواند دوش درس مقامات معنوي و فرخي مي گويد : زند و اف زند خوان چو عاشق هجر آزماي / دوش بر گلبن همي تا روز ناله ي زار كرد
۱– چنگ (از سازهاي زهي) «جامي» شكل چنگ را چنين ترسيم كرده است : از بس فغان و شيونم، چنگي است خام گشته تنم / اشك آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها
«سوزني سمرقندي» واژه ي چنگ را (سه بار در معناي اصطلاحي آن و يك بار به معني دست) به كار برده و بازي لفظي كرده است : پيران چنگ پشت و جوانان چنگ زلف / در چنگ ، جام باده و در گوش ، بانگ چنگ در «ويس و رامين» اثر «فخرالدين اسعد گرگاني» اختراع چنگ به رامتين موسيقي دان عصر خسروپرويز نسبت داده شده است : نشان است او كه چنگ با آفرين كرد / كه او را نام چنگ را متين كرد «نظامي» در خسرو شيرين خود اصطلاح هاي «چنگ، بربط، ساز كردن، نوا و ساز» را يك جا در بيت هايي به كار برده است : در آن مجلس كه عيش آغاز كردند / به يك جا چنگ و بربط ساز كردند نواي هر دو ساز از بربط و چنگ / به هم درساخته چون بوي با رنگ «حكيم خاقاني شرواني» توانسته است «چنگ» را در مفهوم ابهام و اشاره و كنايه توصيف كند. مثلن در بيت زير وي چنگ را به پلاسي كه تار و پودش نمايان است تشبيه كرده است: چنگ زاهد تن و دامانش پلاسين ليكن / با پلاسش رگ و پي سر به سر آميخته اند
«حافظ» نيز بارها «چنگ» را به كار برده و تصويرهاي شاعرانه از آن ساخته است : چنگ خميده قامت مي خواندت به عشرت / بشنو كه پند پيران هيچت زيان ندارد
و نيز حافظ در «ساقي نامه» اي دل نشين بسياري از اصطلاح هاي موسيقي را به كار بسته است : مغني نوايي به گلبانگ رود / بگوي و بزن خسرواني سرود «مولوي» نيز در بيتي خود را به چنگ تشبيه كرده است: چو چنگم و از زمزمه ي خود خبرم نيست / اسرار همي گويم و اسرار ندارم
از مهمترين مُهرنگاره هاي خنياگري (:موسيقي) در جهان؛ بايد از آنچه كه در تپه_چغاميش خوزستان برجاي مانده، ياد كرد كه در سالهاي ۱۹۶۱-۱۹۶۶ ميلادي، يافت شده است. اين مهرنگاره ۳۴۰۰ ساله؛ سيمايي از بزم رامشگران را نشان ميدهد. در اين بزم باستاني، دسته اي نوازنده ديده ميشوند كه هر كدام، به نواختن سازي سرگرم هستند. چگونگي نواختن و نشستن اين رامشگران، نشان ميدهد كه آنها، نخستين دسته اركستر جهان هستند. در اين گروه رامشگران، ميبينيم كه نوازنده اي چنگ و ديگري شيپور و آن ديگر تنبك مينوازد. چهارمين رامشگر در اين ميان، خواننده اي است كه آواز ميخواند. همچنين در اين بزم كهن، آزاده اي را ميبينيم كه بر فرشي نشسته و از او پذيرايي ميشود.[۱]
و باز در مالمير (ايذه) چنگنوازاني را ميبينيم كه دو نوع چنگ را در دست دارند و پيشاپيش هاني و همسرش براي اجراي يك مراسم عبادي در حال نوازندگي هستند اين دو نوازندهٔ چنگ نام خود را نيز با خط ميخي ايلامي نگاشتهاند. چنگ در اين دوران ۱۳ رشته دارد. نقشبرجستههاي طاق بستان نوازندگان چنگ را نشان ميدهد كه در قايق براي شاه ساساني كه به شكارگاه آمده چنگ مينوازند. در آثار طاق بستان در يك قايق ۵ نوازندهٔ چنگ منقش شده است و در يك قايق كه پادشاه در حال شكار است يك نوازنده به احتمال قوي باربد مي باشد، در حال نوازندگي است. چنگ در اين زمان از ۷ رشته تا ۱۱ رشته مشاهده ميشود. به مرور زمان همچون بسياري از سازهاي ديگر مهجور و فراموش شده است. البته چنگ تا دوران صفويه موجود بوده است.
انواع ساز چنگ در قرنهاي مختلف در ايران يافت شده است از جمله چنگ منحني مربوط به قرن هفتم هجري قمري از صفيالدين عبدالمؤمن اُرُمَوي (اروميهاي). تصوير چنگ در تمام آثار باستاني ايران از دوران هخامنشيان گرفته تا سلوكيان ديده ميشود.
ساز چنگ در ايران داراي چهار رشته سيم بوده است كه در دورهٔ ساسانيان به ۱۱ رشته ميرسد و در دوران اسلامي تا ۳۵ رشته هم ميرسد. پيدايش چنگ از پيدايش كمان نشأت گرفته است، در اثر تيراندازي زه مرتعش ميشد و صداي كمي به گوش ميرسيد. چنگهاي اوليه شبيه كماني از ني و چوب بوده كه زهي ميان آن كشيده شده است.
انواع ساز چنگ يا هارپ به چهار دستهٔ كلي چنگ اركستري، چنگ سنتي، چنگ باستاني و چنگ تزييني تقسيم ميشود كه خود از لحاظ شكل ظاهري به ۱۷ نوع الگو و فرم چنگ تقسيم ميشود از جمله چنگ زاويهدار، چنگ منحني، چنگ ون و چنگ كندوگ و چنگ ون كنار ساساني و چنگ لير (چنگي در يونان كه به شكل U است)ميشود ياد كرد.
ساز چنگ به عنوان قديميترين ساز سيمي جهان مربوط به ششهزار سال پيش در خوزستان ايران يافت شده است. در ايران، تعداد چنگنوازان در حال افزايش است و به اجراي برنامه و كنسرت مي پردازند. فتانه شاهين، احياگر چنگ ايراني به گفتهٔ خودش تنها خانوادهٔ چنگنواز ايراني است كه به صورت گروهي برنامه اجرا ميكند.هماكنون دهها هنرجوي چنگنواز دارد.
گرچه اروپاييان مدعي ابداع چنگهاي پدالي هستند و ادعا ميكنند اين چنگها در قرن ۱۸ ميلادي در آلمان پايهگذاري شده اما همين چنگها نيز بر اساس چنگهاي زاويهدار شرقي ساخته شده است.
چنگ، سازي رشتهاي است كه با انگشت نواخته ميشود كه تكنيك نوازندگي در جهان هشتانگشتي است اما تكنيك نوازندگي در ايران طبق اطلاعات استخراجشده از مستندات باستاني، دهانگشتي است.
ساز چنگ غالباً از چوبهاي گردو و افرا ساخته ميشود. چنگهاي بزرگ را در ايران اشتباهاً «هارپ» ميگويند در حالي كه در جهان به هر نمونه از چنگ، هارپ ميگويند. قيمت چنگها از 11 ميليون تومان تا مدلهاي پدالي كه قيمت آن به 70 ميليون تا 4 ميليارد تومان ميرسد، متغير است اين گراني قيمت به خاطر ساختمان پيچيده و ساختن دشوار آن است.
آخرين چنگنواز ايراني در دوران صفويه به نام «سلطان محمد چنگي» بوده است و اكنون چنگنواز استاد و ماهري در ايران با نام فتانه شاهين در حال تدريس اين ساز مي باشد. اخيراً كوششهايي در راستاي بازسازي اين ساز صورت گرفته است. عبدالعلي باقرينژاد، مجيد ناظمپور، سيامك مهرداد و حامد صغيري در ايران و فكرت كاراكايا (Fikret Karakaya) در تركيه، نمونههايي از اين ساز را بازسازي نمودهاند.