شنبه ۱۴ مهر ۰۳

باروك

همه چيز درباره گيتار و ...

باروك

۱۲۳ بازديد

باروك


آپلود عكس
دورهٔ باروك در موسيقي هنري اروپايي از حدود ۱۶۰۰ تا ۱۷۵۰ در نظر گرفته مي‌شود. باروك كلمه‌اي ايتاليايي و به معني زمخت و ناهنجار است و از كلمه باركو در ايتاليايي به معني مرواريد صيقل نيافته گرفته شده است. موسيقي اين دوره اغلب بافت پلي‌فونيك دارد. مطرح‌ترين چهره‌هاي اين دوره از موسيقي كلاسيك باخ، ويوالدي، هندل و آلبينوني هستند.

اين دوره از نظر زماني بين دورهٔ رنسانس و دورهٔ كلاسيك قرار دارد. اين دوره را در موسيقي، به سه دورهٔ آغازين (۱۶۰۰-۱۶۴۰)، مياني (۱۶۴۰-۱۶۸۰) و پاياني (۱۶۸۰-۱۷۵۰) تقسيم مي‌كنند. بااين‌كه امروزه آثار دورهٔ پاياني باروك معروف‌ترين آثار اين سبك هستند، اما دورهٔ آغازين، با موسيقي‌داناني چون مونته‌وردي يكي از انقلابي‌ترين دوره‌هاي تاريخ موسيقي است.

در دورهٔ آغازين، موسيقي بر اساس متن‌هايي بسيار پرشور و احساس نگاشته مي‌شد و تعجبي نيست كه موسيقي‌دانان ايتاليايي آن زمان، اپرا را به وجود آوردند. در دورهٔ آغازين، آهنگ‌سازان بافت هوموفونيك را بر بافت پلي‌فونيك رنسانس ترجيح دادند؛ هر چند در دورهٔ پاياني، بار ديگر موسيقي‌دانان به پلي‌فوني بازگشتند. آهنگ‌سازان دورهٔ آغازين، ديسونانس‌ها را با آزادي بيش‌تري به كار گرفتند. بر تضادهاي صوتي نيز تأكيد مي‌شد؛ حال آن‌كه در رنسانس، سازها -اگر به كار گرفته مي‌شدند- ملودي آوازخوان را مضاعف مي‌كردند (مشابه آن‌چه در اغلب موارد در موسيقي سنتي ايراني شنيده مي‌شود)، اما در دورهٔ آغازين باروك صداهاي آوازي با خط‌هايي ملوديك كه ويژهٔ ساز به نگارش درآمده بود، همراهي مي‌شد.

در دورهٔ مياني باروك، سبك موسيقايي نويي كه از ايتاليا نشأت گرفته بود، در تمام كشورهاي اروپايي گسترش يافت. مدهاي قرون وسطايي يا كليسايي، اندك اندك جاي خود را به گام‌هاي ماژور و مينور سپردند. ديگر ويژگي برجستهٔ باروك مياني، اهميت بي‌سابقهٔ موسيقي سازي بود كه در اين ميان، سازهاي خانوادهٔ ويولن محبوب‌ترين سازها بودند.

در دورهٔ پاياني، بسياري از جنبه‌هاي هارموني پديد آمد. در اين دوره، موسيقي سازي اهميتي هم‌پايهٔ موسيقي سازي يافت. در اين دوره، بار ديگر موسيقي پلي‌فونيك اوج گرفت و آهنگ‌سازي مانند يوهان سباستيان باخ، به اوج استادي در اين امر رسيدند.

يگانگي حالت

يك قطعهٔ باروك، اغلب فقط بيان‌گر يك حالت است - قطعه‌اي كه شاد آغاز مي‌شود، تا پايان شاد مي‌ماند. آهنگ‌سازان براي تجسم نمودهاي احساس، زبان‌اي موسيقايي پديد آوردند؛ در اين زبان ريتم‌ها يا الگوهاي ملوديك ويژه‌اي به حالت‌هايي معين اشاره داشتند. اين زبان موسيقايي مشترك، بيش‌تر آثار موسيقي دورهٔ پاياني باروك را از تشابه و خويشاوندي برخورد مي‌كند. البته اين اصل، استثناي مهم‌اي دارد و آن آثار آوازي باروك هستند.

ريتم

يگانگي حالت در موسيقي باروك، بيش از هر چيز با پيوستگي و يك‌نواختي ريتم انتقال داده مي‌شود. الگوهاي ريتميكي كه در آغاز يك قطعه شنيده شده‌اند، در طي آن تكرار مي‌شوند. اين پيوستگي و يك‌نواختي ريتم، فراهم آورندهٔ نيروي پيش‌برنده‌اي است كه موسيقي را مطيع خود مي‌كند: حركت پيش‌رونده، به ندرت دچار وقفه مي‌شود. در موسيقي باروك، تأكيد بر ضرب بسيار بيش از اغلب آثار موسيقي رنسانس است.

ملودي

ملودي باروك نيز حسي از پيوستگي و يك‌نواختي پديد مي‌آورد. ملودي آغازين يك قطعه بارها و بارها در آن شنيده مي‌شود و حتي هنگام‌اي كه به شكلي دگرگون‌شده نمود مي‌يابد نيز سرشت آن كم و بيش ثابت مي‌ماند. در موسيقي باروك، ملودي بي‌وقفه گسترش يافته، آشكار شده و جنبه‌هاي متفاوت آن گشوده مي‌شود. اين حركت جهت‌دار، اغلب از يك سكانس ملوديك سرچشمه مي‌گيرد، كه تكرار پياپي يك ايده موسيقايي در سطح‌هاي صوتي زيرتر يا بم‌تر است. بسياري از ملودي‌هاي باروك كيفيت‌اي پُرريزه‌كاري و تزييني دارند، و سرايش يا به ياد سپردن آن‌ها آسان نيست. ملودي باروك بيش از آن كه حس‌اي متوازن و متقارن القا كند، حس‌اي از گسترش و پويايي ريتميك پديد مي‌آورد. يك عبارت كوتاه، اغلب با عبارت‌اي طولاني كه جريان‌اي بي‌وقفه از نت‌هاي سريع و چالاك دارد دنبال مي‌شود.

ديناميك پله‌اي

موسيقي باروك، هم‌گام با پيوسته‌گي ريتم و ملودي از پيوسته‌گي ديناميك نيز برخوردار است. به بيان ديگر، حجم صوتي براي مدت‌اي ثابت نگه داشته مي‌شود. تغيير ديناميك، ناگهاني و چنان است كه گويي ديناميك از سطحي به سطح ديگر منتقل شده باشد. اين تغيير و تبديل ميان قوي و ضعيف، ديناميك پله‌اي ناميده شده است. دگرگوني تدريجي ديناميك كه با كرشندو و دي‌كرشندو پديد مي‌آيد از ويژه‌گيهاي شاخص موسيقي باروك نيست. با اين همه بي‌ترديد اجراكننده‌گان اين موسيقي براي دست‌يابي به مقصودهاي بياني، دگروني‌هاي ظريف و ماهرانه‌اي را در ديناميك پديد مي‌آورده‌اند. سازهاي شستي‌دار مهم در دورهٔ باروك، ارگ و كلاوسن (هارپسيكورد) بودند كه هردو با ديناميك يك‌نواخت موسيقي آن دوره هم‌خواني داشتند. نوازندهٔ ارگ و كلاوسن نمي‌توانست مانند پيانيست امروزي با تغيير فشار انگشت بر شستي‌ها، كرشندو و دي‌كرشندو پديد آورد. كلاويكورد، سومين ساز شستي‌دار مهم اين دوره، گرچه مي‌توانست تغييرهاي تدريجي در ديناميك پديد آورد، اما اين تغييرها در محدوده‌اي كوچك –در حدود ppp تا mp- ممكن بود.

بافت

موسيقي دورهٔ پاياني باروك اغلب بافت پلي‌فونيك دارد: در اين موسيقي، دو يا چند خط ملوديك براي جلب توجه شنونده به رقابت مي‌پردازند. در اين ميان خط‌هاي ملوديك سوپرانو و باس به طور معمول مهم‌ترين خط‌ها هستند. تقليد ميان خط‌هاي گوناگون ملوديك، يا لايه‌هاي صوتي سازندهٔ اين بافت، بسيار متداول است. اغلب ملودي‌اي كه در يك خط شنيده شده، در خط‌هاي ديگر نيز ظاهر مي‌شود. با اين همه، تمام آثار موسيقي دورهٔ پاياني باروك پلي‌فونيك نيستند. بافت يك قطعه به ويژه در موسيقي آوازي كه دگرگوني‌هاي حالت كلام، تضاد موسيقايي را ايجاب مي‌كند، ممكن است دچار تغيير شود. نكتهٔ ديگر اين كه آهنگ‌سازان باروك در شيوهٔ پرداختن به بافت موسيقايي با يك‌ديگر متفاوت بوده‌اند. براي نمونه، باخ تمايل به استفادهٔ مداول از بافت پلي‌فونيك داشت، حال آن كه هندل تضاد ميان بخش‌هاي پلي‌فونيك و هوموفونيك را بسيار بيش‌تر به كار مي‌گرفت.

آكوردها و باسو كنتينوئو

آكوردها در دورهٔ باروك اهميت‌اي فزاينده يافتند. پيش از آن، زيبايي خط‌هاي ملوديك بيش از آكوردها، كه هنگام اجراي هم‌زمان اين خط‌هاي ملوديك پديد مي‌آمدند، مورد توجه بود. به تعبيري، آكوردها فقط در حكم محصول جانبي حركت خط‌هاي ملوديك بودند. اما در دورهٔ باروك، آكوردها به گونه‌اي مستقل نيز معنا يافتند. از اين زمان، آهنگ‌سازان هنگام نگارش خط ملوديك، به آكوردهايي كه با آن هماهنگ باشند نيز انديشيدند. در واقع، آن‌ها گاه ملودي را براي تناسب با توالي‌هاي آكوردي ويژه‌اي به نگارش در مي‌آوردند. چنين توجه‌اي به آكوردها سبب شد خط ملوديك باس، كه مبناي هارموني بود، اهميت‌اي تازه بيابد. به اين ترتيب، تمام بافت موسيقايي بر خط ملوديك باس متكي شد. تأكيد نو بر آكوردها و خط باس به پيدايش برجسته‌ترين ويژگي موسيقي باروك انجاميد و آن نوعي همراهي است كه باسو كنتينوئو يا باس شماره‌گذاري شده ناميده مي‌شود. اين بخش همراهي‌كننده، از يك خط ملوديك باس كه عددها (يا نشانه‌هايي) در زير هر نت آن نوشته شده بود تشكيل مي‌يافت، و آن عددها تعيين‌كنندهٔ آكوردي بودند كه مي‌بايست بر مبناي آن نت ساخته و نواخته شود. كنتينوئو- اختصار باسوكنتينوئو- به طور معمول دست‌كم با دو ساز نواخته مي‌شد: يك ساز شستي‌دار مانند ارگ يا كلاوسن به همراهي يك ساز ملوديك بم، مانند ويولن‌سل يا باسون. نوازندهٔ ارگ يا كلاوسن، خط ملوديك باس را كه به وسيلهٔ ويولن‌سل يا باسون نيز اجرا مي‌شد با دست چپ مي‌نواخت. اين نوازنده با دست راست، به پيروي از آن‌چه عددهاي نوشته‌شده به آن اشاره داشتند، آكوردها يا حتا خطي ملوديك را بداهه‌نوازي مي‌كرد. اين عددها، فقط مشخص‌كنندهٔ يك آكورد مبنا بودند و شيوهٔ دقيق نواختن را مشخص نمي‌كردند. به اين ترتيب، نوازنده در اجرا از آزادي بسيار برخوردار بود.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.